#به_سادگی_پارت_35
- اهان ...کدوم قرمزه ؟ ... خب خب ... اره فقط مامانم خونست برو ازش بگیر...
- چی میگفت ؟
- هیچی ... واسه ولنتایین با دوست پسر گرام میخواد بره بیرون ...باید حتما شال قرمزه منو سر کنه
- من که هنوز هیچی واسه احسان نخریدم... فکر کن...
- من و سروش به این چیزا اعتقاد نداریم...
- ادرینا یعنی عاشقتم با طرف سلام علیک هم به زور داری ...دم از ولنتاین میزنی... خوبه روحیت قویه...
- عزیزم مهم نزدیکی دلهاست... بعد هم شما که به من نگو فدرا جان !
- ولی بچه ها جدا من اصلا از ولنتاین خوشم نمیاد...کلا از کارایی که زیاده خوشم نمیاد... چیه هر کیو میبینی یه جعبه گرفته دستش راه افتاده... به قول استاد صدیق : میترسم از موسیقی که زندانی و زندانبان هر دو به ان گوش میدهند
- حالا تو کیستو پیدا کردی ولنتاین نگیر استاد
**
شماره را نمیشناختم...
- بله ؟
- سلام فدرا جان کژالم ... خوبی ؟
- مرسی ... شما خوبید ؟
تفاوت سنیمان انقدر فاحش نبود ولی از کژال انقدر فاصله داشتم که تو خطابش نکنم...
- منم بد نیستم...شمارتو از ترانه گرفتم... شب ولنتاین بچه هارو دعوت کردم خونه... تو هم بیا... اگر پارتنر هم داری بیار...
- مرسی کژال جون ...من شاید با برادرم اینا برم بیرون
(الکی میگفتم... دنیا و بامداد خانه ی دختر خاله دنیا دعوت بودند...یک ساعت پیش برای ادرینا و سارا رفته بودم بالای منبر که از این کارهای اپیدمیک بدم می اید... حالا کژال زنگ زده بود دعوتم میکرد ولنتاین پارتی... خنده دار بود... بامداد واقعا چطور ادمی بود که با 32 سال سن ولنتاین پارتی میرفت
romangram.com | @romangram_com