#به_سادگی_پارت_11






- الو

- سلام خواب بودی ؟

- نه دیگه بیدار شده بودم ..چطوری ؟ فرداد رفته سر کار ؟

- اره نیم ساعته ...تو چی کار میکنی ؟

- هیچی میخوام یکم اتاقمو تمیز کنم ...

- باشه پس حالا به کارات برس بازم زنگ می زنم

- حال داشتی بیا اینجا

- حالا ببینم چی میشه ...فرداد ماشینو برده...

- باشه پس فعلا خدافظ

- خدافظ(مکالماتم با دنیا همینطور بود...میدانستم منتظر است برایش از سینا تعریف کنم ...خودش نمی پرسید... من هم روی مودش نبودم... سینا بعد از 10 سال شاهزاده ام نبود که ذوقش را داشته باشم..مخصوصا از وقتی شِیک سفارش می داد و راجع به ابروو بینی من اظهار نظر میکرد)

مامان رفته بود ...خوشبختانه امروز ملاحظه کرده بود بیدارم نکرده بود برای صرف صبحانه اجباری

نان تست کردم با کره و عسل ... اول رفتم سراغ چمدان ... لباسهای جدید را آویزان کردم و کثیف ها را در ماشین انداختم ...

ساعت 2 بود که تمام شد ...

از فردا دوباره دانشگاه بود و کلاس و کار...

**

مامان: چیکار کردی امروز ؟

romangram.com | @romangram_com