#_به_من_بگو_لیلی_پارت_26


- دستمه.

با شنیدن صدای برادرش خندید و گفت: احوال تازه دوماد؟!

- اَه اَه ... تو دیگه شروع نکن!

شال رو روی سرش مرتب کرد و گفت: اوکی! چه خبرها؟

- هیچی... مثل همیشه... میرم اداره، برمی گردم.

- زهرا چطوره؟

- اون هم خوبه. سلام می رسونه. تو چی؟ وضعیت دفترت میزونه؟

- آره. همه چی خوبه.

- تو آپارتمان چی؟ مشکلی نداری؟

- نه... نگران نباشید. هر چی پیش بیاد خبر میدم.

- حالا فردا می بینمت، مفصل حرف می زنیم.


romangram.com | @romangram_com