#_به_من_بگو_لیلی_پارت_22
- خانوم محسنی میشه توضیح بدید چه مشکلی پیش اومده؟
- خب... اول از همه، چرا به این آقا اطلاع نداده بودید که هماهنگ کردید، خودم برم منزلشون؟
- من تصور کردم شما که روانشناسید بهتر می تونید براشون توضیح بدید تا اینکه خودم ابلاغ رسمی کنم.
- درست روز تولدشون!!!
- مگه مشکلی پیش اومده؟
بعد لبخندی به صورت کارن زد که دست کمی از چشمک زدن موقع خرابکاری تو مدرسه نداشت. کارن شونه بالا انداخت و زن ادامه داد: دوم اینکه، ایشون قصد همکاری ندارند. اینطوری هیچ کمکی از من برنمیاد... تا وقتی خودشون نپذیرند، جلسات مشاوره بی فایده است.
- خب بهتره کاری کنید بپذیرند! لزومی داره که من شغلتون رو یادآوری کنم؟
دوباره لبخند زد ولی این بار به سمت کارن نگاهی ننداخت. زن نفس عمیقی کشید و گفت: مسئله من نیستم... ایشون خودشون از این وضعیت ناراضی اند!
کارن به حرف اومد: من؟!
- بله. شما!
- چرا حرف تو دهن آدم میذارید؟!
romangram.com | @romangram_com