#به_من_بگو_کی_هستم؟_پارت_84
درست روبه رومون یه جاده خاکی بود و اون طرف جاده یه شاسی بلند سفید پارک شده بود.
همیشه با اسم ماشین ها مشکل داشتم و هیچ وقت هم نتونستم یاد بگیرم.
شونه ای بالا انداختم و با خودم گفتم:
-چه فرقی میکنه، ماشین ماشینه دیگه خوب بعضی ماشینا هم مث صاحبشون عروسکن
مهبد ترکید و بلند بلند می خندید.
حواسم نبود و فکرم رو بلند گفته بودم.
با کف دستم به پیشونم زدم و با قیافه مظلوم به مهبد زل زدم.
-گند زدم نه؟
مهبد درحالی دیگه دست از خنده کشیده بود بهم زل زد و با دیدن چهرم و حرفم بلندتر زد زیر خنده...
پاهام رو مثل دختر بچه های تخس شیطون محکم روی زمین کوبیدم و با جیغ گفتم:
-انقد نخند.
از موتور پایین پرید و درحالی که قطره اشک های کنار چشمش که از خنده زیاد راهشون رو به بیرون پیدا کرده بودن،پاک می کرد دستم رو گرفت وبه سمت ماشین رفتیم.
مهبد- خوب بسه بریم دیگه وروجک
اول متوجه حرفش نشدم و با تعجب گفتم:
-پس موتور چی؟
مهبد-میان میبرنش
تازه حرف اون موقعش رو درک کردم و گفتم:
-صبر کن ببینم تو به کی گفتی وروجک؟
romangram.com | @romangram_com