#به_من_بگو_کی_هستم؟_پارت_62
-کی اونجاست؟
هیچ صدایی نیومد.
چاقویی که توی کولم بود رو در آوردم.
با دیدنش به خودم لعنت فرستادم.
به جای چاقو سوهان چاقو برداشته بودم.
خودم رو نباختم و همون سوهان رو به سمت جلو گرفتم.
با صدای خش خش پشت سرم فورا چرخیدم که با دیدن اون مرد وحشت زده یک قدم عقب رفتم.
تعادلم رو از دست دادم و محکم روی زمین افتادم.
همون مردی بود که همیشه کابوس شب هام بود. بین زمین و هوا معلق بود، چشم های شعله ورش وحشیانه بهم زل زده بودن و انگار روحم رو از بدنم جدا می کردن.
-تو
بلند خندید و با اون صدای شیطانیش گفت:
-اره...من همون کسی هستم که نذاشته یه خواب خوب ببینی
دستم رو روی زمین گذاشتم و خودم رو یکم عقب کشیدم. وحشت زده بهش زل زدم و با ترسی که باعث شده بود مردمک چشمم بلرزه گفتم:
-تو کی هستی؟
مرد- من پسر شیطانم و ارباب تو
با تعجب بهش زل زدم و در حالی که صدام می لرزید گفتم:
-دست از سرم بردار لعنتی
قهقه ای سرداد و گفت:
romangram.com | @romangram_com