#به_من_بگو_کی_هستم؟_پارت_50
با عصبانیتی غیر قابل کنترل توی صورتم فریاد زد:
-من مهَبُدم، مهبد تابان تنها وارث خانواده ی تابان بزرگ...اسمشونو که شنیدی؟
حالا علاوه به خفه شدن چشم هام هم از حدقه بیرون زده بود.
به شدت سرفه می کردم و سعی می کردم خودم رو نجات بدم که غرید:
-میدونی معنی اسمم چیه؟ یعنی سالار و نگهبان ماه من یه گرگم به راحتی میتونم تیکه تیکت کنم.
به سرفه افتادم که دستش رو شل کرد و روی زمین افتادم.
از دستشویی بیرون رفت.
جمله ی آخرش توی مغزم اکو می شد.
"من یه گرگم به راحتی میتونم تیکه تیکت کنم"
از حرفش سر در نمی آوردم ...گنگ و بی معنی بود!
با ضعف زیادی از جام بلند شدم و به سمت اتاقم رفتم.
نگاهی به اطراف خونه انداختم، نبود.
نفس راحتی کشیدم و راهم رو به سمت آشپزخونه کج کردم.
جلوی سینک ایستادم.
سینک ظرفشویی پر بود از ظرف های کثیف...
هرچقدر گشتم لیوان پیدا نکردم.
با حرص شروع کردم به شستن ظرف ها
وقتی شستن ظرف ها تموم شد به سمت تلوزیون توی حال رفتم رو روی کاناپه لم دادم.
romangram.com | @romangram_com