#به_من_بگو_کی_هستم؟_پارت_49

زود وارد دستشویی شدم.

جلوی آینه دستشویی ایستادم.

آخیش راحت شدما...

شکلکی برای خودم توی آینه در آوردم و در رو به آرومی باز کردم که با یه صورت برزخی رو به رو شدم.

خواستم در رو ببندم که پاش رو لای در گذاشت و مانعم شد.

دوتا دست هاش مشت شده بود کنار بدنش انقدر محکم انگشتاش رو به کف دستش می فشرد که انگشت هاش سفید شده بود.

ترسیده به چشم هاش زل زدم و یک قدم عقب رفتم که به دیوار خوردم.

با تته پپه گفتم:

-تت...تو با من چچ چیکار داری؟

انگار از ترس توی چهرم لذت می برد چون پوزخندی زد و مشت هاش باز شد.

اومد تو و درست رو به روم ایستاد.

با تمسخر بهم زل زو و گفت:

- به چه جراتی در رو روی من می بندی؟ تو هنوز من واقعی رو نمیشناسی بیچاره

پوزخندی زدم و گستاخانه یک قدم جلو رفتم که شاید چندسانت بیشتر باهام فاصله نداشت.

با حالت حرص درآری گفتم:

- تو یه دزد بی نام و نشون عقده ای هستی نه بیشتر

گلوم رو گرفت و به دیوار فشردم.

داشتم خفه می شد و به سختی نفس می کشیدم.


romangram.com | @romangram_com