#به_من_بگو_کی_هستم؟_پارت_44
کنار کولم روی زمین نشستم و توی جیب هاش دنبال موبایلم گشتم.
اه لعنتی نیست.
تمام وسایلم رو خالی کردم کف اتاق و بینشون داشتم دنبال موبایلم می گشتم که صدای رو از پشت سرم شنیدم:
_دنبال این میگردی؟
به شدت سرم رو چرخوندم که گردنم درد گرفت.
همون پسرعجیب توی چهارچوب در ایستاده بود، کلاهش هنوز صورتش زو پوشونده بود و فقط چونش دیده می شد.
موبایلم توی دستش بود و با تمسخر موبایل رو توی دستش می چرخوند.
به سمتش هجوم بردم و خواستم موبایلم رو از دستش بگیرم که با شدت کوبوندش توی دیوار و گوشیم تیکه تیکه شد.
عصبانی به سمتش رفتم و توی صورتش بلند جیغ زدم:
_کثافت
بلند زد زیر خنده...
_تو کی هستی؟ چرا من رو آوردی اینجا؟
مرد_ خیلی زود می فهمی...
این رو گفت ، در اتاق رو محکم به هم کوبید و رفت.
محکم به در مشت زدم و شروع کردم به جیغ زدن.
_بذار من برم. این در لعنتی رو باز کن...
انقد جیغ زدم و به در مشت کوبیدم که دست هام درد گرفت و صدام گرفته بود.
بی حال پشت در سر خوردم و روی زمین افتادم.
romangram.com | @romangram_com