#به_همین_سادگی_پارت_34


جوابم فقط یه نیم‌نگاه بود، یه نیم‌نگاهی که نفهمیدم جوابش آره بود یا نه.

-الان داری نقشه می‌کشی چه‌طوری فردا از دستم فرار کنی؟

صاف شد، دستش حلقه شد دور فرمون و فقط یه کلمه.

-نه!

-اگه خیلی از من متنفری حداقل دو تا داد سرم بزن تا دلت خنک بشه.

نگاه جدیش چرخید روی صورتم، با یه چین اضافه بین ابروهاش و جای یه اتو خالی.

-این جمله چیه تکرار می‌کنی؟! من کی همچین حرفی زدم؟

نگاهم رو از چشم‌هاش که بی‌تابم می‌کرد گرفتم و دوختم به انگشت‌هام که توی هم می‌پیچوندمشون.

-لازم نیست بگی. اخم همیشگی پیشونیت وقتی با منی، خواسته‌ت برای نه گفتنم و رفتارت؛ همه‌ی این‌ها نشون میده.

پوزخندی زد و چه درد داشت برای من.

romangram.com | @romangram_com