#بازمانده_ای_از_طبیعت_پارت_64

دویدم و تصویر خودم رو اونجا دیدم!!!!!!از روی هیجان دستمو مشت شده گذاشتم روی دهنم:
-خدای من!!!!!یک فرشته????!!!!!
-تو یک تایسایی. تایسا اولین فرزند اسکاتلا ست!!!!!اون باعث شد تا تاراگاسیلوس بنیان گذاری
بشه!!!!تایسا یکی از فرشته های زیباست.یکی از مهربون ترین موجودات تاراگاسیلوس!!!!!
درحالی که حواسم به حرفای ببری بود به خودم و بالهای سفید زیبام نگاه میکردم. و همینطور لباس
حریر آبی رنگ توی تنم!!!!!چقدر زیباست!!!!!واقعا چه زیبا شده بودم مثل فرشته ها یعنی من همون
تایساام باورم نمیشه... بادخودمو افکارخودم خودم درگیر بودم که احساس کردم دور گردنم یه چیزی
هست دستمو بردم سمت گردنم که دیدم یه گردنبنده...رو کردم سمت ببری شاید چیزی بدونه اخه من
گردنبد گردنم نبود!!از ببری پرسیدم:
-ببری این گردنبد چیه؟ اخه من گردنبند دور گردنم نبود
ببری تعظیم کوتاهی کردو سرشو انداخت پایینو گفت:
-بانوی من این گردنبد قدرت تایساست...حواستونو خوب جمع کنید که گردنبدو گم نکنید چون اون
موقع نمیتونید به شکل تایسا در بیاید
داشتم به ببری نگاه میکردم چرا سرشو انداخته پایین....رو بهش گفتم:
-ببری چرا سرتو انداختی پایین
-این نشانه ی احترامه همه ی کسایی که تو این سرزمین زندگی میکنن باید به شما احترام بذارن
بهش لبخند زدم من میخواستم مثل قبل باهام رفتار کنه اینجوری خیلی معذبم بهش گفتم:ا
-ما من دوست دارم باهام راحت باشی لطفا باهام راحت باش تو این سرزمین من فقط تورو میشناسم

romangram.com | @romangram_com