#بازمانده_ای_از_طبیعت_پارت_54

کنم و باعث و بانی تمام مشکلاتم رو با دستهای خودم بکشم.اژدهام مهم ترین داشته در زندگی
منه.............مهمترینشون...............

**************


کارل:
میوه هایی که اون اطراف روی درختها بودن رو چیدم و وقتی برگشتم اون دختر هم از خواب بیدار
شده بود. چندتا از سیب هارو گذاشتم جلوش و کنار بوته های تمشک روی زمین نشستم و مشغول
خوردن شدم.
اون هم داشت با میوه ور میرفت!!!!!دقیقا این وول خوردناش رو اعصاب بود!!!!!با عصبانیت گفتم:
-چیه این همه وول میخوری????
قیافشو مظلوم کرد و دستهای زنجیر شدش رو بالا آورد و بالحن مظلوم و بچگانه ای گفت:
-آخه با دست بسته چجوری میتونم غذا بخورم؟؟؟؟؟
راس میگفت،اما اگه فرار میکرد چی؟؟؟؟کارل چرت نگو!!!!!اون یه دختر ضعیفه که نمیتونه جایی فرار
کنه!!!!!چون حوصله ی غر زدناشو نداشتم دستش رو باز کردم. به محض باز شدن دستاش به میوه ها
حمله کرد و با ولع شروع به خوردن کرد!!!!!!
چه جالب غذا میخوره!!!!!حتی غذا خوردنش هم مثل صورتش جذابه!!!!ولی حیف که قرار نیس تا ابد

romangram.com | @romangram_com