#بازمانده_ای_از_طبیعت_پارت_40

دخترک گستاخ منو تیکه پاره میکرد!!!!راستی گفتم دخترک!!!!واقعا اعصاب خورد کنه. اصلا چرا باید
این نشان گل سرخ رو داشته باشه؟؟؟؟از کجا معلوم که واقعا نشان رو داره؟؟؟؟
آذرخش جوری به حرفام گوش میکرد که انگار حرفامو میفهمید. و یهو منی که دست انداخته بودم دور
گردنش رو همزمان با بلند شدن خودش از زمین بلند کرد:
-آذرخش چیکار میکنی؟؟؟؟وای!!!!بزارم زمین!!!!!
درحالی که کنار تخت دخترک ایستاده بودیم گردنش رو خم کرد و منو روی زمین گذاشت. با
پرخاشگری گفتم:
-برای چی منو آوردی اینجا.
با سرش به موهای دخترک اشاره کرد!!!!با اینکه حرفاش رو میفهمیدم دو به شک موندم.با انزجار گفتم:
-یعنی میگی ببینم اون نشان داره یا نه؟؟؟؟
سری به معنی اره تکون داد!!!!خوب میدونستم که اگه کاری رو که میگه انجام ندم از پرواز خبری
نیس!!!!!با خواهش التماس گفتم:
-یعنی راهی نداره؟؟؟؟
سریع روی زمین نشست!!!!این یعنی اینکه اگه انجامش ندی بهت سواری نمیدم!!!!کلافه دستمو توی
موهام کشیدم و درحالیکه به دخترک نزدیک میشدم،زیر لب گفتم:
-باشه باشه. تو بردی!!!خوب میدونی که پرواز رو دوست دارم و ازش به عنوان نقطه ضعفم استفاده
میکنی!!!!
من چرا از این دختر میترسیدم؟؟؟؟؟نه!!!!من ازش نمیترسم. برعکس ازش متنفرم،اون باید از من

romangram.com | @romangram_com