#بازمانده_ای_از_طبیعت_پارت_21
************
توی عالم شیرین خواب بودم که ناگهان.......با تکون های شدیدی که بهم وارد می شد کسی که شونمو
محکم تکون میداد آروم لای چشمامو باز کردم.جلوی صورتم دوجفت تیله ی آبی رنگ خودنمایی میکرد
که با نگرانی و وحشت بهم خیره شده بودن:
-تیارانا..........تیارانا بلند شو........
-هووم؟؟؟؟.........چیه چیکارم داری؟؟؟؟
-بیدار شو ببینم سالمی؟؟؟؟؟
-هذیون نگو. ولم کن خوابم میاد.
-مسخره بازی در نیار بیدار شو!!!!!!!
-ولم کن......
هنوز گیج خواب بودم و به آرامی منو روی زمین گذاشت. منم که لنگه خوااااااب غلطتی زدم و به سمت
چپم خوابیدم که..........
-تیاراااااناااااااااااااااااااا
یا خود خدا!!!!!!با صدای فریاد سیخ نشستم!!!!حتی خوابیدن هم یادم رفت.
-کوفت!!!!بیشوره خررررر. واسه چی عربده میکشی گوشم کر شد!!!!!
توی همون حالت هم دستمو زده بودم به کمرم و داشتم غر میزدم:
-مگه تو نمیفهمی اینطوری فریاد نمیزنن؟؟؟؟عقل و شعور نداری من نمیدونمچرا شما دوتا رو مسئول
romangram.com | @romangram_com