#بازمانده_ای_از_طبیعت_پارت_126
-بیچاره بهتره براش دوا جور کنیم
با عصبانیت نگاش کردمو بهش گفتم:
-دیوونه شدی؟ ما خودمون کلی بدبختی داریم
بدون اینکه نگام کنه گفت:
-همین که گفتم
بعداز اینکه خیره نگاش کردم گفتم:
-پس پاشو ببینیم چه باید بکنیم
خرگوشه رو برداشتو رفتم همنطور که داشتیم میرفتیم به کارل گفتم:
-تو نمیدونی چطور مداواش کنیم؟؟؟؟
بدون اینکه نگام کنه گفت:
-مثل اینکه یادت رفته من از این سرزمینم معلومه میدونم...این موجود باید دستشو تو اب رودخانه
بشوریم
-همین؟
سرشوتکون داد:
-بایدم خوب ازش مراقبت کنیم تا زخمش بسته بشه...
رفتیم زخمشو شستیمو برگشتیم نشستیم زیر یه درخت کارل یه تیکه از لباسشو پاره کردو رو خرگوشه
گذاشت بهش نگاه کردمو گفتم:
-داری علکی وقت تلف میکنی اون میمیره
romangram.com | @romangram_com