#باورم_شکست_پارت_98

- من رفتم.
- امیر آراد صبر کن.
- چی شده؟
- مامان و بابا رو ندیدی؟
- امیر آرمان...
- ای بابا. خب نگرانشون شدم. همین الان اینجا...
قیافه ی گارد گرفته اش سد محکمی شد برای پرحرفی های مورد دار امیر آرمان. سری تکان داد از مقابل چشمانش رد شد و بیرون رفت.

- این با این اخلاق چطوری میخواد زن داری کنه؟
- شنیدم.
لعنتی به شانس بدش گفت و از آشپزخانه خارج شد.

************
- عرض ادب.

romangram.com | @romangram_com