#باورم_شکست_پارت_73
نگاهشان به سمت دو مرد جوان کشیده شدو صد البته هر کدام به سمت یکی.
- نوه ی شیرینترتون رو دیدید، ما رو یادتون رفت جناب تابان.
- اختیار داری پسر جان.
نگاهش را از سوغاتی فرنگ که با دقت رصدش میکرد گرفت و به سمت مرد جوان کنارش داد.
- سلام
- سلام از ماست. بنده امیر آرمان محتشم هستم و ایشون برادر ارشد بنده ،امیر آراد محتشم .
سرش به ضرب برگشت و نگاهش باریک شد. جالب شد دیگر. تعجب در چهره ی سوغاتی هم بیداد میکرد.
- سلام استاد.
- سلام خانم تابان.
ابروهای امیرآرمان از تعجب بالا رفت و دستی بر شانه ی برادر گذاشت.
romangram.com | @romangram_com