#باورم_شکست_پارت_65


- همیشه به خوشی و شادی. بفرمایید ناهار.
این تعارف کمی خطرناک از جانب مونس زنگ خطر را به صدا در آورد و هر دو را به سمت آشپزخانه روان کرد.

- دست شما درد نکنه مونس جون.
جواب که نگرفت هیچ ،کاسه ماست هم از جلویش برداشته شد. لازم بود کمی سیاست به خرج دهد؟ هر طور حساب میکرد فسنجان بدون ماست شدنی نبود.پس...

- دست به اون ماست نمیزنی.
- چشم.
نگاه گرد شده ی مونس را ندید گرفت و اولین قاشق را به دهان نگذاشته ،کاسه ی ماست جلویش بود. لبخند فاتحانه اش را همراه لقمه اش فرو داد.

- زیاد نخور. متوجه هستی که؟
- بله. چشم.
- مونس بذار غذاشو بخوره.

romangram.com | @romangram_com