#باورم_شکست_پارت_56
دهان از تعجب بازمانده ی آرزو را نادیده گرفت و به سمت بهار روانه شد.
- پس انتخابتون همین شد؟
- لطف کنید و بفرستید ممنون میشم.
"خواهش میکنم" ی گفت و ذهنش درگیر بهار و آداب دانی اش شد. تمام مدت با دقت راهنمایی هایش را گوش داده و در نهایت دقت و بدون وسواس انتخاب کرده بود. البته که اگر با یلدا تابان باشی باید در نوع خود متفاوت باشی.
- جناب شوکت فاکتور…
- عجله ای نیست.ام... یعنی اصلا قابل نداره.
- لطف کردید. ممنون میشم زحمتش رو بکشید.
- خواهش میکنم
گفت و به سمت میز رفت. فاکتور را که تحویل داد دستور جابجایی وسایل را داد و به سمت دخترها برگشت. گرم صحبت با حاجی بودند.
- تمام شد. یک راست می برند منزل.
- زحمت کشیدید.
- انجام وظیفه بود.
romangram.com | @romangram_com