#باورم_شکست_پارت_29


- چه خبرا؟
- اگه از لیوان شیر مونس و ترافیک سنگین و یهویی اومدن شما بگذریم ،خبر خاصی نبوده.
- یلدا، دقت کردی چند وقته زبونت باز شده؟
- و میدونی وقتی میگرن اذیت میکنه چی میشه؟
- بازم؟
- بازم.
- پس آرزو خانم جانب احتیاط رو رعایت میکنه و با فاصله از سرکار امروز رو سپری می کنه.

سردرد هایش کلافه کننده بود. تا جان به سرش نمی کرد دست از سرش بر نمی داشت. ارث بردن تنها مال و مکنت و چهره نیست. بیماری را هم در این لیست می بایست گنجاند. مامان فهیمه هم مبتلا بود و از بد ماجرا، ژن غالب...
بوی تلخی زیر بینیش پیچید و به آنی اخمش در هم فرو رفت. همان جمله ی کلیشه ای دوش عطر در ذهنش تداعی شد. تجزیه و تحلیلش تمام نشده بود که بوی تلخ از کنارش رد شد و به سمت وردی دانشگاه رفت و فقط نتوانست از پشت سر این بوی تلخ را ببیند.
حالا بوی تلخ پشت سر داشت یا نه ، الله اعلم.

- استاد طاهری هم تشریف آوردن.

romangram.com | @romangram_com