#باورم_شکست_پارت_22
- این در نوع خودش شیرینی زبونی محسوب میشه.
- میدونی که من کلاً هر چی بگم تو محکومم میکنی.
- و لابد این ظلمی است بسی بزرگ در حق شما!
- حالا اگه بخوایم اون دو باری که من رو معطل کردی و اون سه باری که زنگ زدم و جواب ندادی رو لحاظ کنم، گمونم به این هفت تماس بی پاسخ یر به یر بشیم.
- اینا که تو شمردی ، شد پنج تا؛ هنوز هفت به پنج من جلو هستم.
- تسلیم آرزو جون.
- یلدا یه نگاهی به اون گوشی بنداز . شاید کسی آتیش افتاده به جونش و احتیاج به کمک داره.
- ببخشید به خدا. امشب عمه مونس نبود و سعی کردم نذارم خان جون تنها بمونه.
- اسم خان جون که بیاد وسط ، من شمشیرم رو غلاف میکنم.
خنده ی دخترک کش آمد از فکر خبیثی که در ذهنش جولان میداد.
- اگه به خیال خامت رسیده که میتونی از این موضوع بهره برداری کنی، باید بگم که سخت در اشتباهی
- آرزو خانم من اهل دروغ نیستم.
- اون رو که میدونم . اما خب، انسان است و شیطان رجیم در کمین.
romangram.com | @romangram_com