#باورم_شکست_پارت_150
- مناقصه رو بردی؟
- بردم.
نگاهش که به امیر ارسلان رسید و برق تحسین در چشمش را که دید ، دلش قرص شد و دستش را در دست فشرد.
- مبارک باشه بابا.
- ممنون، فعلا اول راهم.
راست می گفت دیگر، تازه اول راه بود . اسم این پروژه به خودی خود سنگین بود، حالا اجرای آن که دیگر جای خود داشت. برنده شدن تازه اول راه بود و بستن قرارداد و تعهدات و اجرا و چه و چه....
- خیلی خوشحالم برات مامان جان.
- ممنون، اما اگر حمایتهای شما و بابا نبود شاید امروز اینی که هستیم نبودیم.
به سمت دستهای باز شده ی نرگس رفت و او را در بر گرفت. قدت هر چقدر هم که بلند باشد، باید برای درآغوش گرفتن مادرت خم شوی.
- فقط امیرآراد؟
romangram.com | @romangram_com