#باورم_شکست_پارت_149

صدای گوشی که بلند شد ،از خیال نرگس و امیر ارسلان بیرون آمد و با دیدن اسم امیر آرمان قطع کرد و به سمت خانه به راه افتاد.
- جواب نداد؟
- نخیر. شازده معلوم نیست درگیر چی شده که رد تماس میده.
- امیر آرمان...!!!
امیر آرمان هشدار دهنده ی امیر ارسلان و سلام امیر آراد ،خنده ی امیر آرمان را به همراه داشت.

- چرا رد تماس دادی؟
- گفتم هزینه ی اضافی بهت تحمیل نکنم.
ابرو های امیر آرمان بالا رفت و ...

- خسته نباشی مامان جان.
- ممنون. بفرمایید.
- شیرینی برای چی؟
صدای سوت امیر آرمان که بلند شد ،لبخندی روی لبش نشست و به سمت پدرش رفت.

romangram.com | @romangram_com