#باورم_شکست_پارت_120
- یلدا میدونی که ...
- شما دوست هستید نه مادر بزرگ.
- پاشو پدر صلواتی که دیگه واقعاً ظهر شد.
- شما بفرمایید منم میام.
از درکه بیرون رفت ،مونس نفس زنان وارد شد.
- سلام . خسته نباشی.
- در مونده نباشی.
- انجام شد؟
چادرش را از سرش برداشت و روی مبل نشست.
- میشه کاری دست من بسپارید و درست نشه.
- خدا خیرت بده.
- کاری نکردم. بندگان خدا دچار سوء تفاهم شده بودند.
romangram.com | @romangram_com