#باورم_شکست_پارت_109
- گفتم که.
- شما فقط گفتی امیر حسین و بهار، چی و چطوریش رو نگفتی.
- به نظرم این دو تا به هم میان. به خان جون هم گفتم.
- پس کار به مقامات بالا هم کشیده.
- اصلا کار همینه، وگرنه که من و تو کاری از پیش نمی بریم.
قیافه ی متفکر آرزو را که دید پیش دستی کرد و توضیحاتش را کامل کرد.
- قراره خان جون تو مولودی وسط ماه، اینها رو با هم آشنا کنه.
- امیر حسین بیاد وسط مولودی چکار کنه؟
ضربه ای به پیشانی اش زد و خیره نگاهش کرد.
- چیه خب؟
- استاد طاهری و استاد محتشم و حشمتی هم دعوت هستند.
- اونا دیگه چرا؟
romangram.com | @romangram_com