#باورم_شکست_پارت_108

- بهار و امر خیر.
سری به علامت آری تکان داد و با هم از کلاس بیرون رفتند. چند قدمی برنداشته بود که بوی تلخ عرض اندام کرد و زیر بینی اش پیچید.

- سلام استاد.
- سلام خانم ها.
خجالت زده از دیر سلام کردنش سری به معنی همان سلام خودمان تکان داد و متقابلاً سری به معنی همان علیک دریافت کرد. این هم مدلی بود برای خودش.

- با اجازه تون خانمها.
- اختیار دارید.
خدا نگهداری گفت و دور شد، اما بوی تلج با سماجت همانجا ایستاده بود. اصلاً انگاری چسبیده بود و جدا نمی شد.

- خدا نگهدارتون باشه سوغاتی فرنگ.
- آرزو...!!
- چشم. حالا بفرمایید قضیه ی امر خیر رو.

romangram.com | @romangram_com