#باورم_شکست_پارت_103
سوغات فرنگ را کم داشت که بحمدلله آن هم جور شد. کاش اصلاً نیامده بود. نه خودش را آزار میداد نه ... اصلاً آرزو کجا مانده بود که اثری از آثارش نبود؟
این استاد با اتیکت و شیک زیادی در چشم هم از بدو ورود تا وقت خروج یک بند محاسبه داشت و مباحثه
- استاد ببخشید.
سرش به سمت در کلاس برگشت و با دیدنش که مستأصل همانجا ایستاده ادامه داد
- دفعه ی آخرتون باشه سرکار خانم.
- چشم استاد.
آرام به سمت صندلی به را افتاد و نشست.
- چرا دیر اومدی؟
- میگم بهت.
سرش برنگشته بود که صدای محکمش کلاس را پر کرد.
- اگر تمام شد بنده ادامه بدم.
romangram.com | @romangram_com