#باورم_شکست_پارت_104

سرش را بی حرف پایین انداخت و دیگر از کسی صدایی در نیامد به جز اعداد و اعداد.

- ببخشید بخاطر من تذکر گرفتی.
- نباید حرف می زدم.
- سوغاتی جان زیاد سخت گیر.
- حالا بگو چرا دیر اومدی؟
- دیشب تا دیر وقت با بهار صحبت میکردیم ؛ خواب موندم.

دلیل دیرکردنش به تذکری که گرفته بود نمی ارزید . کاش حرفی نزده بود تا تذکری هم نمی بود. تمام عمرش تلاش کرده بود تا رفتارش جوری باشد که تذکری در میان نباشد اما باز هم یک جاهایی از دستش در میرفت و می شد چیزی شبیه امروز.
- برم پیش استاد؟
- که چی بشه؟
- شخصاً معذرت خواهی کنه.
چپ چپی نگاهش کرد و از کلاس بیرون زد.


romangram.com | @romangram_com