#باورم_شکست_پارت_101
- یلدا جان . من برم، پنجشنبه می بینمت.
- می بینمتون و این جا همه سلام میرسونن.
- سلام از ماست. سلامت باشند.
- خدانگهدار دایی.
- خدا به همراهت عزیزم .
گوشی را قطع کرد و از روی تخت بلند شد. کم کم باید آماده می شد . امروزش که تا عصر پر بود. هر چه دنبال جزوه اش می گشت نبود که نبود. کلافه از جستجو سرش را لبه میز گذاشت . اهل گم کردن نبود . حالا این جزوه کجا مانده بود خدا داند. باید میرفت ، بعداً هم می شد فکری به حال جزوه ی گم شده کرد.
- خانم تابان؟
حشمتی را کجای دلش می گذاشت در این بی اعصابی؟ به ناچار ایستی کرد و به سمتش چرخید.
- سلام . بفرمایید؟
- سلام از بنده ست. بفرمایید اینم جزوه اتون.
- وای !! پیش شما بود؟
romangram.com | @romangram_com