#برده_رقصان_پارت_25
ما حریصند که مردمشان را ارزانتر از معمول می فروشند تا وسوسه مان کنند که سد انگلیسیها شکسته شود.
بنابراین، علیرغم انگلیسیهای لعنتی، ما سود می بریم.
بعد، از مهمانی که کشتی مهتاب حمل می کرد سخن گفت؛ اما به هیچ عنوان با من از جزئیات صحبت نکرد و موقعی
که از پرچمهای کشورهای مختلفی که ناخدا پیش خود نگاه می داشت صحبت کرد، توضیحی نداد.
در آغاز، باد از وزیدن دریغ می کرد و ما را بزور پیش می راند؛ اما اکنون چنان ما را بیدریغ پیش می راند که احساس
می کردم بازوانم به بال تبدیل شده بود و ما در امتداد آب پرواز می کردیم. بن استاوت مرا صدا زد و گفت که کشتی
صحبت می کند. او به خطی که از حرکت کشتی بر آب می ماند اشاره کرد که پشت سرمان چنان شرشر و کف می
کرد که گویی تیغی، پهنۀ تاریک دریا را شکافته و رازهایش را به جلوه درآورده بود.
من اغلب خرامیدن دریانوردان را اطراف دهانۀ رودخانه در نیواورلئان دیده بودم و اکنون که با کشتی آشنا می شدم
آن را بهتر می فهمیدم. هرچند آن روز پیشروی مان آرام بود، احساس می کردم که یکی از پاهایم همواره کوتاهتر
از دیگران است. می بایست طوری تعادل خود را حفظ می کردم که گویی بر پشت اسبی بودم که چار نعل می تاخت.
باستثنای پرویس و بن استاوت، سایر کارکنان متوجه من نشدند. آنها زیاد با هم صحبت نمی کردند و به شکلی طاقت
فرسا سرگرم کار خود بودند.
بن استاوت یک میخ چوبی به من نشان داد که در داخل سوراخی در نرده جای می گرفت. او موارد استفادۀ آن را
برایم شرح داد: یکی از آنها این بود که می شد با پیچیدن طنابی روی گیره آن را محکم کرد. دیگر اینکه می شد آن
را به سر دریانوردان خطاکار کوبید، و سرانجام برای کشتن موشها هم از آن استفاده می شد. مورد استفادۀ اخیر آن
به درد من می خورد او گفت که شکار موش بخشی از کار همیشگی در کشتی است. موشها اگر از بین نروند همه چیز
را می خورند. می بایستی آنها را جستجو کنم، بکشم، و به دریا بیندازم. چیزهای جنبنده و خزندۀ دیگری هم مانند
سوسک و کرم و از این قبیل موجودات
وجود داشت؛ اما بن استاوت می گفت که این نوع موجودات مانند تخته های کشتی، جزئی از کشتی به حساب می
آیند و می توان آنها را نه برحسب ضرورت، بلکه برای تفریح کشت. او دریچه ای را کنار زد و انبار کشتی را به من
نشان داد که در آن آب آشامیدنی در بشکه های چوبی نگهداری می شد. بن گفت:
- باید فرز باشی و این پایین موشها را دنبال کنی. این موشها مثل شیطان زیرکند.
در حالی که با آهنگ سخنم وانمود می کردم که فقط شوخی می کنم پرسیدم:
romangram.com | @romangram_com