#برده_رقصان_پارت_17
و آنوقت رو به من کرد و گفت:
- پس تو یکی از دهاتیهای فرانسوی هستی، اینطور نیست؟
من با پوزش جواب دادم:
- فقط پدربزرگم اهل فرانسه بود، ناخدا!
ناخدا با ترشرویی گفت:
- فرانسویها بدجنسند؛ همه شان دزد دریایی اند.
گفتم:
- پدرم دزد دریایی نبود.
با استهزا گفت:
- واقعاً!
ناخدا، در حالی که لبخند عجیبی بر لب داشت، مستقیماً نگاهش را به آسمان دوخت. سپس بشدت سرفه کرد؛
دستهایش را به هم زد و ساکت به من خیره شد.
- می دانی چرا در این کشتی استخدام شدی؟
جواب دادم:
- برای اشراف نی لبک بزنم.
ناخدا فریاد زد:
- شنیدی، «فرست»؟ این حرفهای پرویس است، نه؟ من هرجا که باشد آن را تشخیص می دهم. پرویس این را به تو
گفت، اینطور نیست؟
من گفتم:
- بله، ناخدا.
مرد لاغر اندام گفت که پرویس یک ایرلندی بی سر و پاست. اینطور به نظر می رسید که فقط خودش به این موضوع
فکر کرده است.
- خوب، حالا گوش کن، کوتولۀ بدبخت.
- بگوشم، ناخدا.
romangram.com | @romangram_com