#باران_بی_قرار_پارت_77


_ قربون خنده هات بشم مامانی

_ مامی؟

_ جان دلم؟

_ امشب دایی کیانم میاد؟

_آره قشنگم

_ آخ جون پس نی نی کوچولوشونم میارن؟

_آره عزیزم،نی نی کوچولودوست داری؟

_ آره مامی خیلی نازن،منم دوست دارم یکی توخونمون داشته باشیم

کلاله کنارش زانوزد:

_ راستکی دوست داری خواهربرادرکوچولوداشته باشی؟

_آره خیلی دوست دارم،برام یه نی نی کوچولومیاری مامان؟

کلاله هنوزجوابی نداده بود که صدای سوشاازپشت سرشان هردوراغافلگیرکرد:

_ چرانیاره؟دخترکوچولوی من یه نی نی خوشمل بخوادمامانش براش جورمیکنه مگه نه گل یاس؟

بارانابه سمت سوشادوید.سوشاخریدهاراروی زمین گذاشت واورادرآغوش گرفت.کلاله بالبخندگفت:

romangram.com | @romangram_com