#باران_بی_قرار_پارت_76


_ باباقربونش بره،ازطرف من ببوسش گل دخترمو

_ چشم حتما،کاری نداری

_ نه گل یاس

_پس فعلا

_ فعلا

گوشی راقطع کردوبوسه ای روی لپ باراناکه منتظربه اونگاه میکردنشاند

_ این بوس ازطرف بابا

بارانالبخندزدودوباره نقاشی اش رابه سمت کلاله گرفت:

_ نقاشیم قشنگه مامان؟

کلاله متفکربه نقاشی کودکانه ورنگارنگش نگاه کردوگفت:

_ محشره قشنگ ترین نقاشیه که توعمرم دیدم

باراناباشوق خندید،سرانگشت هایش رابوسیدوگفت:

_ دستت دردنکنه هنرمندکوچولو

بارانانخودی خندیدوکلاله برایش ضعف کرد.لپش رابوسیدوگفت:

romangram.com | @romangram_com