#برایم_از_عشق_بگو_پارت_14

ای بابا نزدیک یک سال و نیمه دارم این راهو می رم. اشکال نداره.
و پیاده شد. وقتی داشت وسایلش را بر می داشت ارشیا گفت:
تا چند دکلاس داری؟
من تا شیش.
با اتوب*و*س بیا سر اولین ایستگاه پیاده شو من خودم میام دنبالت.
ترنج نیم نگاهی به ارشیا انداخت و گفت:
نه خودم می ام.
فدای ناز کردنت. نه وایسا خودم میام
باشه.
من منتظر میشم تو سوار شی پشت سرت میام.
ترنج با لبخند سر تکان داد و گفت:
خداحافظ
ترنج جلوی دانشگده از تاکسی پیاده شد و پشت سرش ارشیا رسید و با اخم هایی در هم کشیده وارد پارکینگ شد. ترنج کمی معطل کرد و وقتی ارشیا به او رسید با لبخندی بدجنس بلند سلام کرد:

romangram.com | @romangram_com