#بانوی_کوچک_پارت_44
- کجا به سلامتی ؟
- حیاط دیگه
- بااین سرووضع ؟
- مگه چشه ؟
نگاهی به لباسهام انداختمو تازه یاد دیشب و قهر شهروز افتادم امروز با این لباسها می خواستم لج شهروز در بیاد فقط همین وگرنه خودم داشتم یخ می زدم.
- دختره ی احمق ببین دستات چقدر یخن پاشو اول برو لباستو عوض کن بعد بیا پایین
بی تفاوت دستمو از دستش خارج کردمو گفتم : من گرممه همین طوری دوست دارم
نشستم سر میزو شروع به خوردن کردم . عاشق سنگک خشک شده با پنیر بودم داشتم می خوردم که دیدم شهروز پنیرو برداشت و عسل وخامه جلوم گذاشت
- بخور
- نمی خوام سیرم
- ساره اول صبحی شروع نکن دیشبم شام نخوردی بشین مثل بچه ی ادم بخور لج نکن
- اگه بخورم میذاری برم حیاط
- نه سرده
- پس نمی خورم
romangram.com | @romangram_com