#بانوی_کوچک_پارت_45
عصبی شد و باصدای بلندی گفت : میشینی صبحونه تو می خوری بعدم میری بالا لباس میپوشی حقم نداری بری بیرون . شیرفهم شد؟
بغض کردمو با حالت عصبی تند تند واسه خودم لقمه های بزرگ میگرفتمو می خوردم که باهاشون بغضمو بدم پایین
- اروم تر بخور ساره
-سیر شدم
بلند شدمو رفتم بالا داشتم یخ میکردم .لباسهامو با یه شلوار پشمی تنگ و یه تونیک ابی روشن عوض کردم.رفتم پایینو تلوزیونو روشن کردمو بی هدف کانال ها رو بالا و پایین می کردم که شهروز کنارم نشست
- بیا واست چای ریختم
بدون این که نگاهش کنم لیوانو گرفتمو گفتم:ممنون
- قهری
- نه
- چرا قهری
جوابشو ندادم شروع کردم به خوردن چایی.عاشق چایی داغ داغ بودم.
- خیلی داغه می سوزی اروم تر
- دوست دارم
عصبی داد زد و گفت:به جهنم ببین می تونی امروزو زهرمون کنی هی لج کن
romangram.com | @romangram_com