#بچه_مثبت_پارت_108
هزار بار کوروش و تهدید کردم که اگه بخواد بیاد کافی شاپ ال می کنم و بل می کنم.
- باشه ملی، انقدر قُپی نیا. اصلا نمیام، خوبه؟
- آره دیگه، پس سه ساعته واسه چی دارم فک می زنم؟
با دیدن مائده که مقابل متین نشسته بود و آروم باهاش حرف می زد، به سمتشون رفتم.
- سلام.
هر دو بلند شدن و من با مائده روبوسی کردم.
یک لحظه نگاه مائده به پشت سرم افتاد و بعد سریع رو به من و متین گفت:
- بچه ها من خیلی گشنمه، پیشنهاد می دم به جای کافی شاپ بریم رستوران، مهمون متین خان.
متین فقط سرش رو تکون داد و گفت:
- موافقم.
ولی من گفتم:
- نه، من مزاحمتون نمی شم.
مائده گفت:
- وای، چقدر تعارفی هستی! شما با ما میای، باشه؟
- باشه، ولی مهمون من.
متین که به گلدون روی میز خیره شده بود گفت:
romangram.com | @romangram_com