#بچه_مثبت_پارت_107
- دانشکده.
- منم بهت نزدیکم. می خوام با متین برم کافی شاپ. تو هم میای؟
- اوم، خب مطمئنی مزاحم نیستم؟
- وای قربونت برم، تو مراحمی.
-ممنون.
- پس بیا کافی شاپ تا منم خودم رو برسونم. اوه راستی، شقایق جان و یلدا خانوم هم بیار.
- باشه.
گوشی رو قطع کردم و رو به بچه ها که تازه همگی جمع شده بودن گفتم:
- بچه ها من کافی شاپ دعوتم، به اضافه ی یلدا و شقایق.
کوروش قبل از هر حرفی گفت:
- مائده دعوتت کرده؟ پس منم میام.
- اوی، کجا؟ متینم هست. ضمنا دیگه بهت اجازه نمی دم به مائده نزدیک شی.
کوروش با لحن جدی گفت:
- یادم نمیاد ازت اجازه گرفته باشم.
- کوروش چند بار بگم مائده با همه دخترای اطرافت فرق داره؟
- می دونم و تو هم می دونی که من از چیزای خاص خوشم میاد.
***
romangram.com | @romangram_com