#با_بهار_پارت_27
بعد از چند لحظه پرسيد: (( كجا بودي؟))
گفتم : (( خونه ي مريم. با هم درس مي خونديم.))
گفت : (( مگه نگفته بودم بي اجازه هيچ جا نمي ري؟))
گفتم : (( ولي شما كه نبودين.من فكر كردم مي تونم...))
گفت: (( فكر بيجايي كردي.حالا اين دفعه جريمه مي شي تا هم يادت بمونه بي اجازه هيچ جا نري و هم ديگه از اين فكر هاي بيخود نكني!))
ساكت به چهره اش خيره بودم تا منظورش را روشن تر بگويد. از روي تختش پايين آمد و گفت: (( برو تو حموم.))
ساكت به چهره اش خيره بودم تا منظورش را روشن تر بگويد. از روي تختش پايين آمد و گفت: (( برو تو حموم.))
بغض گلويم را گرفت ولي هيچ نگفتم.
romangram.com | @romangram_com