#آیه_پارت_30
گلوم خشک شده بود. آقاجون هیچ وقت حرفی نمی زد ولی اگر حرفی هم می زد این قدر تلخ بود که ...
لبخند تلخی روی لبم نشست. سرمو بی اراده تکون دادم که آقاجون ادامه داد:
- من و ماه بانو برای یکی دو ماه شاید هم کمتر بخاطر عهدی که بستیم داریم به زیارت خونه ی خدا می ریم. تا برگشتن ما هر مشکلی داشتی می تونی از وکیلم آقای سالاری یا از شیدایی پدر شهاب کمک بگیری!
چیزی نگفتم، فقط خیره نگاهش کردم. شاید یک نگاه پر محبت نصیبم می شد ولی حتی در اون چشمان پر غرور چیزی به اسم احساس دیده نمی شد. راست ایستادم که صدای آقاجون و شنیدم.
- به ماه بانو بگو وسایلش رو جمع کنه تا حرکت کنیم!
باز هم چیزی نگفتم. به طرف در خونه به را افتادم و اجازه دادم باز قطره اشک مزاحم روی گونه ام سرازیر بشه. با چادرم اشکی که ریخته بود رو پاک کردم و وارد خونه شدم. به در تکیه دادم و نگاهمو به اون حیاط بی روح دوختم که صدای عزیز منو متوجه خودش کرد.
- آیه مادر چرا پشت در ایستادی بیا تو دیگه؟!
به طرف عزیز رفتم و خودمو تو آغوشش انداختم. عزیز منو به خودش فشرد.
- عزیز من تو زندگی چی کم دارم؟
عزیز منو از خودش جدا کرد و دستی روی گونه ام کشید. لبخندی زد و ب*و*سه ای روی چشمام زد. می دونستم دیگه نباید سوالی که جوابی نداشت رو بپرسم. بوی خوش زرشک پلو به مشامم رسید و لبخندی روی لبم نشست.
- بـــــــه بــــــــه. عزیز چه کردی!
عزیز لبخندی زد.
- می دونستم دوست داری گفتم آخرین روز برات کاری کرده باشم.
اشک توی چشمام جمع شد و به عزیز نگاه کردم.
- داری میری عزیز؟
باز هم همون لبخند مهربونش رو تکرار کرد و دستمو گرفت.
- هر کس یک روز میره عزیزم.
عزیز و ب*غ*ل کردم.
- از این حرفا نزنین عزیز، دلم می گیره!
- بهت گفتم غم به دلت راه نده. شادی تو از بین می بره. پس چرا غمو راه می دی؟
بوی مهربون عزیز رو با ولع بلعیدم و نگاهی به چشماش کردم. لبخندی زدم.
- آقاجونت کجاست؟
- اووم، بیرون منتظر شماست.
گفت: به ماه بانو بگو آماده باشه حرکت می کنیم.
عزیز خنده ای کرد و ب*و*سه ای به پیشونیم زد.
- آیه با اومدن تو به این جا یک فرصت بزرگ توی زندگی نصیبت شده! این که متکی به خودت باشی! باید زندگی کنی دخترم زندگی کن! خودت رو بشناس! تو حالا بزرگ شدی باید سعی کنی رو پای خودت بایستی! برای خودت باش و برای این زندگی ارزش قائل باش! حالا نه من هستم نه آقاجونت! فقط خودت هستی و خودت!
با ترس نگاهش کردم.
@romangram_com