#آوای_عشق_پارت_192

مرد در حالی که به ساندویچ بندری رو به رویش خیره شده بود و بغض داشت در کمی انسوتر دختری با لباس سپید زیر گوش عشقش زمزمه میکرد ...

- عشقه من، مرد باش

وقتى تنهام پشتم باش

وقتى ناراحتم همدمم باش

وقتى بهونه میگیرم حوصله کن

وقتى میطلبمت کنارم باش

وقتى باهات بد میشم تو خوب باش، عشقه من کنارم باش مردونه، با ابهت، با صلابت، عشقه من تکیه گاهم باش، دراین صورته که مالک جسمو روحم میشى ...

و عشقش با تمام وجود حرفایش را میپذیرفت ...





*********************





بهترین شب زندگیم رقم خورد ... شاید خسته شدم ... شاید غر زدم ... ولی خودم خوب میدونم این روز تا ابد تو ذهنم ثبت میشه ... الان تو راه برگشت به خونه بودیم ... همه اروم تر بودن و فقط به شلوغ بازی ماشین ها نگاه میکردیم ... شاید همه باهم حرف داشتن ... ولی برعکس همه تو ماشین ما فقط سکوت بود و سکوت ... شاید دیگه نایی واسه حرف زدن نداشتیم ولی خب ... حتی کنجکاو نشدم بپرسم که چرا همه ماشین عروسا پشت هم میریم و این یعنی عند بی حوصلگی من ... بالاخره ماشین ایستاد ... به دور و برم نگاه کردم ... جلوی یه اپارتمان پنج طبقه ایستاده بودیم ... با تعجب به سیاوش نگاه کردم که لبخند زد ... اپارتمان نو ساز بود و نمای مشکی و سفیدش حسابی تو چشم بود ... همه با هم پیاده شدیم ... به بقیه عروس های حاضر نگاه کردم ... ظاهرا هیچکس چیزی نمیدونست و همه کنجکاو بودن که بدونن قضیه چیه ... با صدای عمو نادر همه بهش نگاه کردیم ...

- خونه همتون یه جاست؟؟؟..

دوباره سرها چرخید سمت داماد ها که با لبخند سر تکون میدادن ... بعد از تجزیه و تحلیل موضوع یهو همه دخترا باهم یه جیغ کشیدیم و اروم بالا و پایین پریدیم ... واقعا سورپرایزمون کرده بودن ... ما همه میتونیم تو یه اپارتمان باهم زندگی کنیم ... توی هر طبقه یه خانواده.. یه خانواده دو نفره که با عشق ازدواج کردن ... زیر سقف خونه ایی که عشق ازش چکه میکنه ... با تشکر و قدردانی به سیاوش نگاه کردم که سفت بغلم کرد و اروم خندید ...

بعد خدافظی از خانواده ها که خدا رو شکر کسی اشکش در نیومد ... شاید واسه اینه که میدونیم تنها نیستیم یا اینکه از شوق خبر خوبی بود که بهمون دادن ... بزرگترا با دعای خیری که کردن ما رو ترک کردن و رفتن ... زوج های تازه عروس و داماد دست تو دست هم و جفت جفت وارد خونه شدیم ... اولین طبقه متعلق به طاها و سولماز بود که با شب بخیری از ما جدا شدن ... طبقه دوم ترلا و کیروش بودن که اونم بعد خدافظی رفتن ... طبقه بدی مال سیما و سپهر بود و بعدی مال اوش و روژان ... با خوشحالی به سیاوش نگاه کردم ...

- طبقه پنجم مال ماست؟؟ ...

romangram.com | @romangram_com