#آوای_عشق_پارت_184

- سیاوش..

سریع چرخید طرفم ...

- جونم؟ ... جون سیاوش؟درد داری عزیزم اره؟ بذار الان میرم دکتر رو صدا میکنم..

خواست بره که مچ دستشو گرفتم ... میدونستم دکترم بیاد کاری نمیکنه ... به من تازه مسکن زده بودن و باید منتظر خواب میشدم ...

- نه ... درد ندارم عزیزم ... فقط میخوام بگم تو مقصر نیستی ... تقصیر خودمه..

سیاوش اومد نزدیک تر و دستم که مچشو گرفته بود گرفت تو دستاش ...

- الان بخواب..وقتی بیدار شدی در این باره صحبت میکنیم ... باشه؟؟

به نشونه باشه سرممو تکون دادم و همونجور که دستم تو دستاش بود خواب رفتم ...

اروم چشمامو باز کردم ... دستم تو دست کسی بود ... با منگی به صاحب دست مردونه نگاه کردم ... سیاوش بود..همینجور که دست منو گرفته بود سرشو به پشتی صندلی تکیه داده بود و خواب بود ... نمیخواستم بیدارش کنم ولی باید برمیگشتیم خونه ... اروم دستمو از دستش خارج کردم ... سعی کردم رو تخت بشینم ... بالاخره بعد از کلی جون کندن نشستم ... واقعا گچ پام بنظرم مثل یه موجود اضافه و سنگین بود ... با تکیه به تخت تونستم روی پام بایستم و مثل پنگوئن حامله برم طرف سیاوشی که هنوز خواب بود ... بهش رسیدم ... دستمو اروم توی موهاش که ریخته بود روی پیشونیش کردم و فرستادم بالا ولی همین که دستمو اوردم پایین موها دوباره افتادن تو صورتش ... دوباره این کار رو کردم که بازم مثل دفعه قبل شد ... اخم کردم.. چه موهای لجباز و سرتقی ... داشتم با موهای سیاوش ور میرفتم و به کل یادم رفته بودکه اومده بودم اونو بیدار کنم ... یادم باشه واسش از این گیره سرا که یه گل صورتی بزرگ روشون داره براش بخرم و بزنم به موهاش تا هی نریزه تو صورتش..حسابی مشغول بودم و هی به موهاش پیچ و تاب میدادم تا بلکه به یه جا گیر کنه و نیوفته پایین دوباره ولی انگار نه انگار دوباره روز از نو روزی از نو ... اصلا متوجه چشمای باز سیاوش نشده بودم ... یه دفعه چشمم به چشمای خندونش افتاد ترسیدم و کمرمو به طرف عصب هدایت کردم و یه هـه بلند گفتم ... با خنده سیاوش با عصبانیت مشتی تو بازوش زدم ...

- کوفت نخند ... تو از کی بیداری؟؟

حالت متفکری به خودش گرفت و دستشو گذاشت زیر چونش ...

- اووووم ... فکر کنم از همون قسمتی که اخم کردی و بعدشم هی دستتو کردی تو موهای بدبخت من اخرم فک کنم کچلم کردی..

با نیش باز نگاش کردم ...

- خب چیکار کنم..موهات خیلی لجبازن ...

بعد با هیجان اضافه کردم ...

- تازززززه ... میخوام از اون گیره صورتی خوشگلا واست بخرم بزنی به موهات ازت عکس بگیرم ...

سیاوش به حالت هیجانی و پر انرژی من خندید و با یه حرکت منو محکم کشید تو بغلش..تو شک بودم که یهو فرود اومدم روی پاهاش ... لپمو محکم بوس کرد و فشار دستاشو دورم بیشتر شد ...

- اخه فنچول این چرت پرتا چیه میگی؟من به این گندگی بیام گیر سر دخترونه صورتی بزنم؟؟به مردت یه نگاه بنداز ... اصن مردونگیم میره زیر سوال بابا ...

romangram.com | @romangram_com