#اشک_آتنا_پارت_20
هرچی که بودونیست روتو اثرنداشت
اون که توگریها جاموند قبل رفتن بی صدا بود...
اهنگش خیلی قشنگ بود محو اهنگ شده بودم که یکدفعه گفت:ببین خانوم کوچولو هرعملی یه عکس العملی داره اگه بخوای لجبازی کنی شاید الان کارت نداشته باشم اما بعدا ازت نمیگزرم...
من:وای ترسیدم هه...
سالار:حرفم تموم نشده...
من:بفرما اقای بزرگ
سالار:واینکه مواظب رفتارت باش بهت میگم ساکت یعنی ساکت الان بخاطرتو ماشینم داغون شد اما دفعه بعدی نمیگم ساکت کاری میکنم که شاید زیاد خوشت نیاد...
من:الان این تهدیده؟
سالار:تواسمشو هرچی میخوای بزار...
من:اولن اینکه کاری نمیتونی بکنی دومن من فقط بخاطر کلیه ی مسخره دارم باهات ازدواج میکنم ومطمئن باش به موقعش توی نوبت میمونم واسه یه کلیه دیگه...
سالار:گفتم ساااکت نمیفهمی؟توغلط میکنی تازه تا پیداکنی زن من شدیوتموم شده...
من:اوه یه جورمیگه زن انگار واقعا من عاشقشم...
سالار:ببین زند خیلی داری زیاده روی میکنی کاری نکن همین الان عقدت کنمو ببرمت خونه...
من:هه ترسیدم...
سالار:به موقعش میترسی الانم پیاده شو...
دم در رسیدیمو منم پیاده شدمو گفتم:مواظب خودت باش تادیگه تصادف نکنی من شوهر معلول و پنچر نمیخوام هرچندالانم هستی...
بعد دویدم به سمت دروازه چون میدونستم الانه که گوجه قرمز بشه...
romangram.com | @romangram_com