#عاشق_یک_پسر_بد_شدم_پارت_88
سوشا بی تفاوت گفت: آره خب.
دوباره جیغ زدم.
- تو یه روانی، وحشی.
سوشا ریلکس گفت: حرص نخور پوستت چروک می شه کسی نمیاد بگیرتت.
با حرص گفتم: بی شعور.
باز خندید و گفت: فحش نده جونم حالا فردا با هم کلاس داریم با تو هم کار دارم
و بعد گوشی رو قطع کرد.
نگاهی به علیرضا کردم.
-اون مریضه.
علیرضا خندید و گفت: بی خیال دختر. فکر کنم عاشقته روت حساسه!
پوزخندی زدم.
-نه اون فقط عادت داره به دعوا.
romangram.com | @romangram_com