#آسای_من_(جلد_اول_و_دوم)_پارت_87

میدونم زیاده روی کردم ولی حق داشتم حتی اگه نازنین هم قبل محرمیت اینکارو میکرد خیلی عصبی میشدم .

مدام دستمو میکشیدم روی لبم ،همش حس میکردم آثار ب*و*س*ه ی نورلانا هنوز رو لبمه .

نورلانا خم شدو مشتی از برف رو از زیر لباسش گزاشت روی بدنش .

این چرا اینجوری کرد؟ !!!

با چشمای گرد شده داشتم نگاهش میکردم که برگشت بسمتم .

بعد از تهدید کردن و خط و نشون کشیدن برام راهشو کشید و رفت داخل خونه .

چیکار کنم ؟یعنی چیکار میتونم که بکنم ؟ !

نورلانا بخاطر پولدار بودنش صد درصد آدم با نفوذیه و با یه اشاره میدونه هر بلایی خواست سر نازنین بیاره .

نه اجازه نمیدم بلایی سر نازنین بیاد ، تازه بعد از سه سال بدستش آوردم نمیزارم هیچکس ازم جداش کنه حتی به قیمت اینکه دوباره با نورلانا همبستر بشم .

من احمق که قبلا بخاطر نیازم تسلیم این دختر شدم حالا بخاطر نگه داشتن عشقم تسلیم خواسته هاش میشم .

اگه بلایی سر نازنین بیاد من نمیتونم تحمل کنم ...

راه افتادم سمت خونه و وارد سالن شدم نگاهی پر نفرت به نورلانا انداختم و سعی کردم دوباره برم تو جلد آسای عاشق .

رها به نشونه ی ادب بلند شد و گفت :

- عه ..آقا آسا اومدید؟ اونجور که درو کوبیدید فکر کردم دیگه نمیاین .

نه نیومدم هنوز تو راهم ... ببخشید یکم به هوا نیاز داشتم برای همین رفتم بیرون .

هر چه بادا باد بخاطر نازنین جونمم میدم یه نقش بازی کردن که دیگه چیزی نیست .

لبخند مصنوعی ای زدم و رفتم کنار نورلانا نشستم . برام سخت بود ولی نفس عمیقی کشیدم و دست نورلانا روگرفتم توی دستای سردم .

با صدایی که بزور در میومد گفتم :


romangram.com | @romangram_com