#آسای_من_(جلد_اول_و_دوم)_پارت_78

مهدوی دوری اطراف خونه زد و بعد نگاه کردن به همه جا گفت :

+ خانوم الان وضع بازار خرابه کسی پول نقد نداره یکم باهام راه بیاید به قیمت خوبی میخرم شما چقدر مدنظرتونه ؟؟

هوووف حرفای همیشگی این املاکیا برای گرفتن تخفیف . درسته زیاد دستم تو کار نبود ولی میدونستم شمال تهران قیمتا از چه قرارن .

- ده میلیارد نقد میگیرم پنج میلیارد بقیش چک تضمینی شیش ماهه .

+ اما این قدر پول الان دست هیچکس نیست ،من فقط میتونم پنج میلیارد نقد پنج میلاردشم چک شیش ماهه بدم .

آسا که تا اون لحظه ساکت بود گفت :

+ آقای مهدوی من خودم رشتم عمران بوده خیلی خوب میدونم این قیمت که شما پیشنهاد دادید مفته از نظرم

خانوم وفایی خیلی بهتون تخفیف داد که گفت پونزده میلیارد ،ارزش این خونه بالاتر از بیست میلیارده حتی میتونیم کارشناس بیاریم و قیمت گذاری کنه .

مهدوی که دید از پشت کوه نیومدیم فوری گفت :

- خب باشه مبلغی که شما گفتید قبول ولی هشت میلیاردشو فعلا میتونم نقد بدم قبوله ؟

برای خریدن یه خونه ی نقلی توی جماران کافی بود بنظرم بقیه مبلغ خونه رو هم چک میکشیدم .

+ پس با وکیلم هماهنگ کنید عصر بریم برای نوشتن قولنامه ،هروقت چکتون پاس شد سند میزنم به نامتون .

بعد خوردن یک قهوه مهدوی همراه یاشار خدافظی کردن و از خونه زدن بیرون .

آسا:فکر نمیکردم انقدر زرنگ باشی؟

+ منم فکر نمیکردم از قیمت خونه سر دربیاری !!!

- بلاخره الکی که از دانشگاه سراسری مدرک نگرفنتم ،یچیزایی حالیمه .

+ اوه پس ببخشید دست کمتون گرفته بودم .

- عیب نداره نادونی چه میشه کرد ،حالا اینارو ول کن سرت چی شده ؟؟


romangram.com | @romangram_com