#آسای_من_(جلد_اول_و_دوم)_پارت_69
دستمو گزاشتم زیر چونم و با حالت متفکرانه گفتم :
+ پس یعنی داری میگی تو بدرد وکیل بودن من نمیخوری و یکی دیگه رو جات پیدا کنم؟ !
- نه خانوم من کی همچین حرفی زدم ؟؟باشه براتون از زیر سنگم شده پیدا میکنم فقط چند روز به من وقت بدید .
+ آهان الان شدی همونی که بدردم میخوره . میخوام برام یه متنی هم تنطیم کنی با این مضمون که اگه به من آسیبی برسه به هر نحوی یا برای مدتی ناپدید بشم کار شهریار ایرانپور هست .
- چرا خانم چی شده که میخواین همچین متنی براتون تنظیم کنم ؟؟
+ از طرف شهریار ایرانپور تهدید شدم یه آدم روانی هست که هر کاری بگی ازش برمیاد میخوام اگه بلایی سرم اومد پلیس مطلع بشه و دستگیرش کنه .
- چشم شما خیالتون راحت .
+ راستی میخوام تا آخر هفته خونمم برام بفروشی و یه سوئیت نقلی تو جای پرت جماران بگیری که راحت ترباشه محافظت از خونه .
- ادرس خونتونو برام بنویسید تا فردا براتون آبش میکنم .
+ خوبه فقط آدرس خونه ی جدیدو هیچکس جز خودت خبر دار نمیشه حتی توی پروندمم نمینویسی تا کسی دستش بهش برسه .
- حتما شما نگران نباشید همه ی کارهارو خودم ردیف میکنم .
بعد از خدافظی کردن از اتاق اومدم بیرون که چشمم خورد به جای خالی دخترک منشی .
هه اینه تاوان کسی که بخواد با من دربیوفته ،آسا رو هم بزودی رام میکنم فعلا هر چقدر میخوادر بتازونه دوردور اونه .
ماشینو به سمت مرکز خرید روندم و بعد خریدن یکم خرت و پرت و خوردنی به خونه برگشتم .
وارد خونه شدم که دیدم تلوزیون روشنه و آسا توی آشپزخونه داره ظرفا رو میکوبه بهم .
خریدارو روی کانتر آشپزخونه گزاشتم و با دهن نیمه باز به وضع آشپزخونه نگاه کردم . کف آشپزخونه تخم مرغ و ادویه جات ریخته بود روی کابینت ها پر بود از ظریف کثیف و داخل سینک ماهیتابه ی سوخته بود .
سرتا پای آسا هم با آراد سفید شده بود .
یهو عصبی شدم و فریاد زدم :
romangram.com | @romangram_com