#آسای_من_(جلد_اول_و_دوم)_پارت_40
- آدمت میکنم خر وحشی ...
جانم؟؟؟؟؟؟این با من بود خر وحشی؟؟؟؟ !!!
هنوز جملشو هضم نکرده بودم که یهو
با داغی چیزی که روم ریخته شد، جیغ فرابنفشی زدمو کل خونه رو دوییدم جیغ جیغ کنان تا از سوزشم کم بشه .
رفتم تو حیاطو خودمو پرت کردم روی برفا شاید خنک بشم ،پسره ی عوضی کل سوپ داخل ظرف رو ریخته بود روم .
خداروشکر سوپ خیلی داغ نبود وبه سر و صورتم نپاشید وگرنه کارم ساخته بود .
میکشمت آسا .
یکم که سوزش تنم کم شد با همون سر و وضع سوپی رفتم توی سالن نگاهم کشیده شد سمت آسا که داشت دو لپی چلو کباب میخورد .
نگا تروخدا پسره ی خر نیومد ببینه حداقل چه بلایی سرم آورده ،نشونت میدم به من میگن نورلانا .
مجبورا دوباره رفتم حموم و لباسامو عوض کردم .پوستم تاول نزده بود فقط قرمز شده بود،
از حموم در اومدم و کمی از لوسیون پوست و انواع و اقسام کرم ها به خودم مالیدم بلکه قرمزی پوستم بره .
تیشرت خنکی پوشیدم و شلوار بادی تنم کردم تا نخوره به پوستم و اذیتم کنه .
در حالی که چشام اشک آلود بود از پله ها اومدم پایین و نشستم مقابل TV.
اشتهامم دیگه کورشده بود با این کار آسا چقدر برای اون سوپ زحمت کشیدم گفتم بخوره جون بگیره ولی آدم نیست که ...
بغض کرده به تلوزیون خیره شدم اصلا نمیفهمیدم چی داره میگه و چه برنامه ای هست ،فقط تو فکر نقشه ی قتل آسا بودم .
با بالا و پایین شدن مبل نگاهمو از تلوزیون گرفتمو به کنارم نگاه کردم؛آسا با سینی غذا با فاصله کنارم نشسته بود .
- بیا حالا نهارتو بخور لازم نیست عین بچه ها قهر کنی بچه پولدار،شنیده بودم پولدارا لوس هستن الان با چشم
خودم دیدم .
romangram.com | @romangram_com