#آسای_من_(جلد_اول_و_دوم)_پارت_144
آسا با عصبانیت روی تخت نشست .
باصدای بلند خندیدم و خواستم فرار کنم که دستش رو برد زیرگردنم و به زور سرم رو روی پاهایش گذاشت .
ابرویی بالا انداخت و گفت :
- کیو داشتی اذیت میکردی هان؟؟ !!
- من؟؟اصلا ازارم به خری مثل تو میتونه برسه ؟؟
با قیافه ای در هم رفته نگاهم کرد و گفت :
- من خرم؟؟
- آره خودشم از نوع خر شرک
باشیطنت زبونم رو درآوردم و خواستم حرصش بدم که با پیچیدن درد توی زبونم صدام به هفت آسمان رفت .
آسا با نگاهی پر غرور داشت نگاهم میکرد .
خر وحشی زبونم رو گاز گرفته بود .
بالشت روی تخت رو برداشتم و به سمستش حجوم بردم که توی یک لحظه از زمین بلندم کردو روی دوشش انداخت .
دست و پامیزدم و جیغ جیغ کنان میگفتم :
- آسا من رو بزار روی زمین
با بدجنسی گفت :
- نچ شما جات اینجا خوبه.میریم یجایی اومدی؟ نشون زدم خر شرک کیه؟
از در سالن خارج شد و به سمت استخر وسط حیاط رفت که توش پر از برگ و آشغال شده بود .
با تعجب پرسیدم :
romangram.com | @romangram_com