#آسای_من_(جلد_اول_و_دوم)_پارت_127

ای برای خودتون پیدا کنید تا دخترنو بهش غالب کنید .

بعد از زدن این حرف کفش هاش رو پوشید و به سرعت از خونه بیرون زد .

بخاطر کشیدن موهام پوست سرم به شدت درد میکرد خدا ازت نگذره پسره ی بیشرف ، حیف دستم زیر سنگه وگرنه با یه تیپ پاپرتش میکردم بیرون تا بفهمه به اون هیچ ربطی نداره من کجا میرم و چجوری میرم .

به سختی خودم رو از روی زمین جمع کردم و کشون کشون به سمت گوشه ی پذیرایی رفتم و به دیوار تکیه دادم .

مامان در حالی که گریه میکرد با لیوان آبی کنارم نشست و بزور آب رو بخوردم داد .

درحالی که با گوشه ی چادرش اشکش رو پاک میکرد گفت :

- الهی دستش بشکنه ببین با دختر نازنینم چیکار کرد ، مادر چقدر بهت گفتم دست از کارات بردار، از اون پسره برای تو فایده ای نیست آخرشم بی آبروت کرد فرستادت سر ما .

قطره اشکی از گوشه ی چشمم چکید روی گونم که با سر انگشتم فوری پاکش کردم .

مامان راست میگفت هر بلایی سرم بیاد تقصیر خودمه ، نباید دل به مردی میبستم که منو در حد خدمتکار خونش هم نمیدونه .

باغم به مامان نگاه میکردم که ناگهان بابا درحالی که کمربندشو دور دستش پیچیده بود به سمتم اومد و زیر مشت و لگدم گرفت .

فریاد میزدم خواهش میکردم تمومش کنه اما شدید تر از دفعه ی قبل کمربند رو روی تن نحیفم فرود می آورد .

مامان جیغ میزد و خواهش میکرد دست برداره ولی بابام برگشت سمت مامان و اون رو هم به باد کتک گرفت .

مادر بیچارم از هوش رفت تا بلاخره بابا دست از کتک زدن برداشت . تمام بدنم گز گز میکرد و چند جای کمرم بخاطر ضربه هاپوستش رفته بود و خون ازش میمومد .

به سختی خودم رو روی زمین کشوندم به سمت کیفم رفتم ، از داخلش موبایلم رو برداشتم و چند تا عکس از کبودی و جای زخم هام انداختم و برای آسا تلگرام کردم .

هر جوری که شده نباید بزارم آسا از چنگم دربره .

همراه با عکس ها این متن رو هم تایپ کردم و فرستادم .

سلام عشق چند ساله ی من ، هیچوقت به فکرمم نمیومد یک روزی عین آشغال باهام برخورد کنی و بهم اعتماد نداشته باشی امروزسکوت من رو که از روی ترسم بود گذاشتی پای اثبات هرزه بودنم ، بخاطر گناه نکرده پدرم این بلا رو سرم آورد درحالی که من برای تولد صمیمی ترین دوستم رفته بودم اما بخاطر تیپ مذهبی ام گفت باعث کسر شأنش هست و نمیخواد پیش دوستاش یه امل باشم برای شادی دل دوستم امروز اون مدل لباس پوشیده بودم تا پیش بقیه شرمنده نشه ،من بدون تو نمیتونم ولی تو امروز خردم کردی؛امید وارم بعد من خوشبخت بشی ،خداحافظ برای همیشه .

بعد از فرستادن این متن لبخندی زدم و گوشی رو خاموش کردم ، میدونستم آسا عذاب وجدان میگیره و خودش برمیگرده .


romangram.com | @romangram_com